تا کشیدی عبا به روی سرت
نظر انداختی به دور و برت
یک نفس پاره پاره شد جگرت
جمع کردی در کوچه بال و پرت
سرپا بودی و زمین خوردی
ناگهان یاد مادرت بودی
همه درهای حجره را بستی
روی پهلو گرفته ای دستی
یاد روضه های کربلا هستی
کی گرفتار عده ای مستی؟
بین یک دسته گرگ شیر افتاد
جای تنگی حسین گیر افتاد
لبش از تشنگی تکان میخورد
نیزه او را به هر طرف میبرد
منبع:
http://erfaninejad.blogfa.com
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها
گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل
با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها
ای مهر تو در دلها وی مهر تو بر لبها
وی شور تو در سرها وی سر تو در جانها
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها
تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستانها
آن را که چنین دردی از پای دراندازد
باید که فروشوید دست از همه درمانها
گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید
چون عشق حرم باشد سهل است بیابانها
هر تیر که در کیش است گر بر دل ریش آید
ما نیز یکی باشیم از جمله قربانها
هر کاو نظری دارد با یار کمان ابرو
باید که سپر باشد پیش همه پیکانها
گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش
میگویم و بعد از من گویند به دورانها
درباره این سایت